پخش اخبار روزانه –۳۰ دسامبر ۲۰۲۵
تایلند و کامبوج برای توقف چندین هفته درگیری مرگبار مرزی که بیش از ۱۰۰ کشته و صدها هزار آواره برجای گذاشته، با آتشبس فوری موافقت کردند. دو طرف مواضع کنونی نیروها را حفظ میکنند، همه حملات را متوقف میسازند و نظارت آسهآن [انجمن ملل آسیای جنوب شرقی] را میپذیرند، در حالی که برای جلوگیری از تشدید تنش و بازیابی ثبات در امتداد مرز مورد مناقشه تلاش میکنند (Al Jazeera)
ونزوئلا بیش از ۶۰ نفر از بازداشتشدگان پس از اعتراضها به انتخاب مجدد مورد مناقشه مادورو را آزاد کرد؛ در حالی که خانوادهها دیدارهای کریسمس را جشن میگیرند و همزمان خواستار آزادی کامل همه زندانیان سیاسی هستند (Al Jazeera)
بلغارستان پس از آنکه اسکوپیه [پایتخت مقدونیه شمالی] در پی اختلال در تامین انرژی وضعیت اضطراری اعلام کرد، سوختنفت اضطراری به مقدونیه شمالی پیشنهاد داد. اختلال ناشی از آن است که کشاورزان یونانی گذرگاههای مرزی با یونان را مسدود کردهاند و جریان سوخت و مواد خامی را که کشور به آن متکی است متوقف ساختهاند (The Sofia Globe)
پژوهشی منتشرشده در نشریه Science نشان میدهد تجارت جهانی غذاهای دریایی، PFAS [مواد پرفلوئوروآلکیل و پلیفلوئوروآلکیل] مواد "شیمیایی همیشگی" را از طریق غذاهای دریایی وارداتی حتی در کشورهایی با آبهای پاک به مصرفکنندگان سراسر دنیا منتقل میکند؛ و دانشمندان PFAS را با سرطان و بیماری کبدی مرتبط میدانند (Phys.org)
پزشکان با انجام دو عمل جراحی فتق کشاله ران به صورت زنده با ربات، رکورد جهانی گینس را برای طولانیترین فاصله بین جراح و بیمار در یک جراحی از راه دور (۱۲۰۳۴ کیلومتر) ثبت کردند: یکی روی بیماری در بیمارستان جابر الاحمد [کویت] که از بیمارستان کروز ورمله [برزیل] انجام شد و دیگری با پزشکان بیمارستان کویتی که از راه دور روی بیماری در بیمارستان برزیل عمل جراحی انجام دادند. این دستاورد همچنین نشان میدهد که چگونه شبکههای امن و با پهنای باند بالا میتوانند موانع جغرافیایی را برای مراقبتهای پزشکی پیچیده از بین ببرند (Interesting Engineering)
بیمارستان تخصصی و مرکز تحقیقات ملک فیصل [عربستان سعودی] اولین درمان پیشگیرانه در این پادشاهی را برای کاهش سرعت پیشرفت دیابت نوع ۱ در بزرگسالان و کودکان هشت سال و بالاتر که در مرحله دوم بیماری تشخیص داده شدهاند، معرفی میکند. هدف این درمان، به تأخیر انداختن آسیب سلولهای پانکراس با یک داروی جدید است (Arab News)
شمالغرب آمریکا پس از آنکه میانگین دما از آگوست تا نوامبر ۲۰۲۵ گرمترین مقدار در بیش از ۱۳۰ سال بود و ذخیره برفی از سال ۲۰۰۱ به پایینترین سطح تاریخی رسید با تشدید خشکسالی روبهرو است؛ زیرا طوفانهای گرم بهجای برف باران آوردند و غرب اورگن در نوامبر، تنها حدود ۵۰٪ از بارش معمول را دریافت کرد (Oregon Capital Chronicle)
یخچال طبیعی توایتز در غرب قطب جنوب، شکستگیهایی را نشان میدهد که اکنون تا حدود ۳۳۶ کیلومتر از قفسه یخی آن را در برگرفته است که نسبت به حدود ۱۶۵ کیلومتر در سال ۲۰۰۲ افزایش یافته است و ساختار این یخچال طبیعی را تضعیف کرده و بالقوه سطح جهانی دریا ها را تا ۶۵ سانتیمتر افزایش میدهد (Báo Thanh Niên)
شرکتهای هواپیمایی آمریکا در ۲۶ دسامبر همزمان با اوج سفرهای تعطیلات، بیش از ۱۱۰۰ پرواز را لغو و بیش از ۳۸۰۰ پرواز را تاخیر انداختند، زیرا طوفانهای شدید زمستانی از منطقه دریاچههای بزرگ تا شمالشرق شرایط خطرناکی ایجاد کرد و فرودگاههای اصلی از جمله فرودگاههای محدوده شهر نیویورک و دیترویت هشدار تاخیر صادر کردند (Investing.com)
یک مرد اهل آلبوکرکی [نیومکزیکو، آمریکا] به اتهام بیرحمی شدید نسبت به اشخاص-حیوان تحت پیگرد قرار گرفته است، پس از آنکه پلیس گفت او سگ همراهِ همسایهاش را با تفنگ ساچمهای (تفنگ بادی) از ناحیه صورت هدف قرار داده است. شخص-سگ جان سالم به در برد (KRQE)
مقامات یک مرد اهل استافوردشر [بریتانیا] را به دلیل اداره یک فروشگاه غیرقانونی اشخاص-حیوان خانگی در خانهاش، محکوم کردند؛ جایی که ماموران اشخاص- پرنده بیگانه مورد بی توجهی و اشخاص-صاریغِ شکرگِلایدر را پیدا کردند. پس از معاینات دامپزشکی، همه اشخاص- حیوان به سرپرستیهای جدید واگذار شدند (Aol)
شرکت فناوری اجتماعی نروژی No Isolation، AV1 را توسعه داده است؛ رباتی با ویژگیهای بیانگر مثل حرکت چشمها و رنگهایی که احساسات را نشان میدهند و در کلاسهای درس مینشیند. این ربات به کودکانی با بیماریهای پزشکی بلندمدت امکان میدهد از راه دور در مدرسه حضور یابند، همکلاسیها را از طریق دوربین AV1 ببینند و از طریق بلندگوهای آن ارتباط برقرار کنند (euronews)
صنعت تخممرغ آمریکا سالانه حدود ۷ میلیارد جوجه نر را میکشد، آبراهها را آلوده میکند، گسترش باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک را بدتر میسازد و با برچسبهایی مثل «بدون قفس» مصرفکنندگان را گمراه میکند، در حالی که جایگزینهای وگان مثل جاست اِگ آکوافابا برای پختوپز و اسکرامبل توفو گزینههای اخلاقی ارائه میدهند (VegOut)
شرکت وگان خانوادگی آمریکایی Green Goo مرهمی گیاهی با کالندولا، آرنیکا، بومادران و کامفری برای پوست خشک، سوختگی، اگزما و خراشها عرضه میکند و با پرهیز از نفت و رایحههای مصنوعی، بر تامین اخلاق مدار تاکید دارد (Globe Newswire)
یک کنفرانس جهانی وگان در کالابار [نیجریه] با عنوان: «وگانیسم، مسیری مقدس به سوی زندگی سالمتر و جهانی بهتر»، با حمایت «انجمن گیاهخواران برادری» برگزار میشود. در جریان این گردهمایی، یکی از رهبران این برادری، اعلیحضرت ایوانز اوکیلانیانچوکو نوانسی (گیاهخوار)، [پادشاه] جامعه خودمختار آکابو ازه در منطقه حکومت محلی ایکهدورو در ایالت ایمو، و کارشناسانی از آفریقا، اروپا و ایالات متحده، از همه مردم خواستند که برای بهبود سلامت، طول عمر، معنویت و حفاظت از محیط زیست و پیشبرد صلح جهانی، تغذیه وگان را در پیش بگیرند (Apex News)
برای گسترش شادی در طول فصل کریسمس، بانک متحد آفریقا [UBA] اوگاندا اقلام خانگی و رفاهی را به پرورشگاه کلیسای مسیح بوسورو در فورت پورتال [اوگاندا] اهدا میکند، این اقدام بخشی از برنامه سالانه بنیاد UBA برای حمایت از جوامع آسیبپذیر در بیش از ۲۰ کشور آفریقایی است (NilePost)
«زیگی» شخص-سگِ پناهگاه، پس از بیش از یک سال زندگی در سازمان نجات حیوانات دوستان میشیگان، دوباره به خانواده اصلیاش در دیربورن هایتس [میشیگان، ایالات متحده] میپیوندد. خانوادهای که ۴ سال پیش او را از دست داده بودند و نامش را توبی گذاشته بودند، عکس تبلیغاتی پناهگاه از او را در رسانههای اجتماعی دیدند (CBS News)
یک پسر ۱۲ ساله اهل کامبوج پس از ۹ ماه شیمی درمانی و درمان هدفمند در آولاک (ویتنام) که یک تومور نادر لنفوم نخاعی را که او را فلج کرده بود، به طور کامل از بین برد، توانایی راه رفتن خود را دوباره به دست آورد (Báo Người Lao Động)
من صدها هزار نگاه اجمالی و گذرا را میدیدم از آنچه در آن لحظه فهمیدم که همه تجربههای زندگیای است که زیسته بودم یا میتوانستم زندگی کنم؛ برخی شبیه من بودند و برخی نبودند، اما میدانستم که تمامش من هستم. لیزا اورهارت، مربی زندگی معنوی اهل آمریکا، در وضعیتی تاریک بود- به الکل و موادمخدر اعتیاد داشت، کبدش از کار افتاده بود، خون سرفه میکرد و با گرایشات خودکشی دستوپنجه نرم میکرد. در یک صبح یکشنبه، حدود ۸۰۰ قرص مصرف کرد- ترکیبی از ویکودین، شلکنندههای عضلانی، قرصهای خواب آسپیرین و بستههای سم- با قصد پایاندادن به زندگیاش، درحالیکه دوستپسرش سر کار بود.
من به خلائی تاریک رفتم، تقریبا مثل جایی که فقط فضا بود. میدانستم که آنجا هستم، اما نمیتوانستم ببینم. نمیتوانستم بدنم را ببینم. احساس شناوربودن داشتم. نمیدانم چه مدت در این فضا بودم، اما به یاد دارم که سپس نوری درخشان دیدم و بعد توانستم خودم را بیرون از بدنم ببینم، و بدنم را که روی تخت خوابم افتاده بود؛ همان جایی که پیشتر قرصها را خورده بودم. به یاد دارم که در یک کیسۀ جنازه، به بیرون برده شدم، و این حدود ساعت ۸:۳۰ بود. نمیتوانست زودتر از ساعت ۸:۳۰ شب باشد. پس این یعنی حدود ۱۲ ساعت در آن خلأ بدون مراقبت ماندم تا پیدایم کردند.
لیزا چندین بار در بیمارستان به هوش آمد و هر بار دوباره به درون آن تجربه ها سر خورد. اتاق بیمارستان دیگر شبیه اتاق بیمارستان نبود- شبیه یک ساختمان آجری بود. روی این تخت بودم و به دستگاه پایشی وصل بودم که روی آن کدهایی نمایش داده میشد. به یاد دارم با تمام توانم تلاش میکردم خودم را از این تخت، از این بدن، بالا بکشم و بیرون بیاورم. و بعد توانستم در انجام آن موفق شوم و شناور بودم. از این دیوار عبور کردم و بیمارستان شبیه بیمارستان نبود- همهچیز آجری بود.
از این در شیشهای کشویی عبور کردم و بیرون رفتم و همهجا فقط چمن سبز بود. دو درخت آنجا بود؛ یکی سمت راستم و یکی سمت چپم، دقیقا به یک اندازه از هم فاصله داشتند، موازی هم. وقتی شروع به [بالارفتن] از این درخت کردم، کمکم به چیزی شبیه زمین بازی خانۀ درختی تبدیل شد، تقریبا. داخل این درخت یک تلویزیون قدیمی بود و رویش آن برفک خاکستری روبهپایین میرفت. به یاد دارم فقط نگاهش میکردم و کنجکاو بودم، سعی میکردم لمسش کنم. این چیست و معنایش چیست؟
و بعد، برای نخستین بار دوباره در بیمارستان بیدار شدم. و آنها اسمم را فریاد میزدند. و بعد، دوباره شروع به دوباره رفتن کردم. و بعد، شنیدم پرستاران گفتند: «دارد تشنج میکند، اما روی مانیتور هیچ فعالیتی از آن دیده نمیشود.» و بعد دوباره از بدنم بیرون بودم و شناور. دوباره از همان درخت بالا رفتم. و این بار روی تلویزیونی که آنجا بود، برفک از بین رفته بود و من صدها هزار نگاه اجمالی و گذرا را میدیدم از آنچه در آن لحظه فهمیدم که همه تجربههای زندگیای است که زیسته بودم یا میتوانستم زندگی کنم. برخی شبیه من بودند و برخی نبودند، اما میدانستم که همه آن من هستم. بعد، انگار به درون کشیده شدم؛ مثل این که به گردابی رنگینکمانی تبدیل شدم و به درون این صحنه کشیده شدم که در بیمارستان بودم. به معنای واقعی کلمه جابهجاییای درونم حس کردم و بعد برای بار دوم دوباره در بیمارستان بیدار شدم.
پساز به هوش آمدن کامل، لیزا نزدیک به سه سال رویاهای زنده و روشنی را تجربه کرد، ازجمله اینکه موجودی با ردای سفید او را با خود برد. از کیهان بیرون رفتم، از اتاق گذشتیم، از مرزهای خودِ کیهان گذشتیم. ابرها را روی صورتم حس میکردم. بالاتر رفتیم، تا جایی که واقعا میتوانستم زمین را زیر پایم ببینم. و بعد، رو به سوی خورشید بالا رفتیم. از جوّ خورشید عبور کردیم. حرارت را روی صورتم حس میکردم. وقتی وارد خورشید شدیم، همهجا این قلههای کوچک صخرهای را دیدم و زیر همه آنها آب جریان داشت. این زیباترین جایی بود که در عمرم دیدهام. همهچیز آنقدر روشن و آکنده از رنگ بود که منظورم از رنگها، درخشانترین رنگهاست، حتی درخشان ترین رنگ های اینجا حتی شبیه به رنگهایی که آنجا بود نیست. همهچیز از مرمر و گرانیت و زمرد و نقره و طلا بود. زیبایی محض بود. مکانی زیبا. به من گفته شد، اما آنجا کسی سخن نمیگوید، پس آن را شنیدم و میگفت: «تو پیام رسانی، تو باید به اشتراک بگذاری.» این آغوش محبتآمیز را، گرمایی از شگفتانگیزترین احساسی که انسان میتواند امید داشته باشد آن را تجربه کند. کاملا مرا در بر میگیرد.
به آن نقطه مطلوب رسیدم که واقعا میدانم هدف دارم و داستانم هدف دارد. در این دنیا مرگی وجود ندارد. این باور شخصی من است، به دلیل آنچه تجربه کردم. باید به تجربهام وفادار بمانم و اصلا باور ندارم که مرگ پایان باشد. باور دارم مرگ آغازی برای زندگی جدید است تا وقتی کارمان که برای انجامش اینجا هستیم به پایان برسانیم. ابتدا برایم بسیار دشوار بود که آن را درک کنم، واقعا همین طور بود. اما طی سالها— منظورم این است که گواهش در تجربهام است، چون کاملا آدم دیگری شدهام. انگار وارد نسخه جدیدی از خودم شدم، چون واقعا همینطور شد. کبدم بهبود یافته، کلیههایم بهبود یافته، بیش از ۴۵ کیلوگرم وزن کم کردم، فقط با بودن و انتخاب افکار شاد و عشق و خدمتکردن هر وقت فرصتش را پیدا میکنم، و با دوست داشتن مردم. و با انجام این کارها- واقعا باور دارم همین بود که مرا درمان کرد. استفاده از تخیلم برای نیکی، تصورکردن چیزهای خوب برای مردم، تصور چیزهای خوب برای خودم. این درمان من بود. این من جدیدم بود. اگر میتوانستید ببینید کجا بودم و که بودم و امروز چه کسی هستم، منظورم این است که واقعا شگفتآور است. قابل شناسایی نیستم. تا این حد، تا این اندازه. حتی شبیه عکسهای قدیمی لیزا هم نیستم. انگار به غریبهای نگاه میکنم.
سخن روشنگرانۀ روز: «خواستن رنجبردن است. هیچ نخواستن سعادت ناب است.» - استاد روشنضمیر ارجمند بنیانگذار ذن بودیسم بودیدارما (وگان)